رابطه آگاهی مردم. پیشروان وتمرکز قوا
وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
رابطه آگاهی مردم. پیشروان وتمرکز قوا
سه شنبه 16 / 11 / 1390 ساعت 4:46 | بازدید : 4683 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

«سابقوا الي مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و الارض اعدت للذين آمنوا بالله و رسله ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء و الله ذوالفضل العظيم»  (21 حديد)               

 با توجه به زندگي بلالها، سميه ها ، ياسرها، عمارها و… عليهما السلام و آن همه صحابي «عالم» اما بي سواد و درس نخوانده،به نظر شما چه كسي «عالم» ناميده مي شود و آناني كه به ايشان علم داده شده كيانند؟ آيا مدرك داران ،ليسانس گرفته ها ،دكترها و پرفسورها علمايند يا اينكه علماي واقعي كيانند؟ (محمد16) : «قالوا للذين أوتوا العلم ماذا قال انفا»              

 مؤمنين موحد علمايند كه موقعيت و ارزش حقيقي خود را در اين جهان پهناور آسمانها و زمين درك مي كنند. اينانند كه سرچشمه هاي آزمايش را فهميده و آنچه را كه برايش آراسته شده با قانوني كه برايش وضع شده بدور از هرگونه طغياني و بدور از استكبار و اتراف به پيش ميرانند، سرچشمه هايي چون :

1- حب الشهوات من النساء

2- فرزندان

3- پول و جمع آوري آن

4- اسبان نشانمند(ماشينهاي لوكس و شماره گذاري شده تحت مالكيت و….)

5- چهار پايان (هر آنچه كه نمودار ثروت و شوكت مادي شخص باشد)

6- زراعت (شغل و كاري كه منبع درآمد و گذران زندگيست (ال عمران17-14)

و نيز آينده و نتيجه ی اخروي خود را نيز مي دانند و كاملا برايشان روشن شده كه در صورت رعايت قانون تعيين شده چنين آينده اي را درپيش دارند (37 و 38 نور) و در صورت جايگزيني هر برنامه و قانوني به جاي برنامه و قانون الهي و پرستش آن، كه از ويژگيهايي چون ((و يعبدون من دون الله ما لا يملك لكم رزقاً من السموات و الارض شيئاً و لا يستطيعون)) (نحل 73) در آخرت هم اين گونه با شما برخورد مي كنند همين هايي كه شريكشان كرديد(نحل 86-87) و علاوه بر آن در روز قيامت احباء و دوستان دنيا همه دشمن يكديگر خواهند بود و آن دوستي و محبت و مودت تبديل به دشمني  مي شود ، زيرا دوستي دنيايشان در معصيت خداوند بوده است بجز متقين ( 66 زخرف).

بدين صورت بر علما روشن و آشكار است كه در دنيا و آخرت اگر با خدا شريك قراردهي بدون شك بي كس و تنها و توسري خور مي نشيني . ((لا تجعل مع الله اله اخر فتقعد مذموماً مخذولا)) (22 اسراء).

خداوند بر مردم ستم نمي كند اين مردم خودشانند كه به خود ظلم مي كنند (33 نحل). خداوند امر فرموده كه « كونوا مع الصادقين» و يكي از سنتهاي الهي اين است كه خداوند نعمتي را كه داده باشد دگرگون نمي سازد مگر اينكه خود آن را دگرگون سازند و از راه خدا منحرف گردند (انفال 53). به ياد آوريم كه در قرون وسطي يكي مردم را به زور مي گرفته و نگه مي داشته- به زور- يكي ديگر جيب او را خالي مي كرده، يكي ديگر به گوشش مي گفته صبر كن خداوند بزرگ است. و به تقليد در جوامع اسلامي بلاياي مختلفي از شرق و غرب وارد گرديد ،از آن مي توان تفسير غلطي را بيان كرد كه از قضا و قدر الهي در ميان مردمام رايج گرديده و شرك را بسيار مزورانه و احمقانه توجيه مي نمايند(36-35 نحل).

و اينان هيچ دليلي براي اين كار خود ندارند (17 نور) و از ديگر سو مردمان مستضعف نيز عامل اجرايي بوجود آورندگان جامعه طبقاتي يعني طاغوتيان مستكبر و مترف گرديدند طاغوت هرچيزي كه ازحد خداوند به همان و اندازه اي كه برايش ارزش قائل شده، بيشتر قائل شويم طاغوت درست كرده ايم از غذا خوردن و نوشيدن و بهره مندي از مسائل جنسي، وسايل منز ل و …… گرفته تا ديگر روابط انسان با انسان يا انسان با ربش.

بدينسان مستضعف فرق ندارد كه به مركز ملاء يا مستكبرين و مترفين و طاغوتيان نزديك باشد يا دور. از مردم بريدن و خود را ابزاري براي رسيدن اميال و مطامع طاغوتيان مستكبر و مترف قرار دادن ، بلايي است مخرب و ويرانگر كه وي را به اين وا داشته.

1- مبارزه نكرده ، و از حق دفاع نكند.

2- از حمايت مستكبرين مترف دست بر نداشته و هجرت نكند.

نوكر و زيردست و متمايل به ملاء و مترفين بوده اند هرچند كه از نظر مادي هم به آنان چيزي نرسيده ، مساله سود كم يا زياد مادي نيست مسئله تمايل و راضي بودن و در مسير قرار گرفتن اينهاست.

از ديگر آثار سوء تفسير غلط از قضا، توليد سستي و رخوت و عدم قبول مسئوليت و…… موجود است ، بدينسان با ذكر اين دو آثار شوم از ميان آثار متعدد ناشي از قضاء، به تشريح دقيق انواع آن مي پردازيم :

1- قضائي كه بايد بر آن صبر شود و آن عبارت است از تمامي حوادثي كه براي انسان روي مي دهد و اراده او در آن دخالت ندارد مثلاً خانواده اي كه در آن به دنيا آمده ، جنسيت ، مليت و زبان و.. (ال عمران 6- انعام 46 روم 40 )   

2- قضايي كه قابل پيش بيني است و ليكن لازم است كه انسان مسلمان كوشش خود را در بدست آوردن اسبابي كه او را نجات مي دهند اعمال كند. چون عمر فاروق هنگامي كه مي بيند در شام طاعون شايع شده بدانجا نمي رود، ابوعبيده جراح به وي مي گويد آيا از قضاء و قدر الهي فرار مي كني؟ عمر مي گويد: بله ، از قدر خداوند به سوي قدري ديگر مي گريزم. يا قوم سيدنا يونس(ع) كه با ايمانشان از قدر و سنتي الهي به قدر و سنتي ديگر فرار كردند و اين هشداريست بيدارگر به داعيان عجز و سستي و تنبلي و تن لشي كه از مشكلاتي كه خود مسببش بوده اند و راه فراري نمي يابندو……    

3- قضايي كه انسان در آن آزاد است و در چارچوب آزادي مورد محاسبه قرار مي گيرد: زيرا تا زماني كه آزادي اراده در زندگي موجود نباشد تكاليف و مسئوليتها معني پيدا نمي كند. «من شاء فليؤمن و من شاء فليكفر.» (كهف 29) «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»  (رعد 11- شوري 20) تكاليف شرعي در حول محور آزادي جريان دارند، زماني كه انسان آزاديش را از دست داد خداوند تكاليف را از دوش او بر مي دارد فمن اضطرغير باع و لاعاد (بقره 173) آن كسي كه مجبور شود در صورتي كه علاقه مند و متجاوز نباشد گناهي بر او نيست.

با اينوصف دوباره اعلام مي نمائيم كه ((اي مردم )) سابقوا الي مغفرة من ربكم و جنة عرضها كعرض السماء و الارض اعدت للذين امنوا با لله و رسله ذلك فضل الله يوتيه من يشاء و الله ذوالفضل العظيم )) (21 حديد).                                

و از تمامي اله ها و هواي نفس و قلب و بندگي رسوم و فرهنگ غلط گذشتگان و… به توحيد و قانون يگانه الهي باز گرديد.ما مي دانيم زماني كه هواي نفس و قلب اله گرديد ،اله هاي ديگري نيز متولد و تراشيده مي شوند و به ميزاني كه از قانون خداوند دور مي شوند به همان ميزان در توسل به خدايان متعدد و شرك غوطه ورتر مي گردند كه از آن ميان مي توان به بت قوميت و گذشته پرستي اشاره كرد. يعني در واقع بنده رسوم، فرهنگ و عقايد و تفاسير اجداد و نياكان متداول يا مدفون شده مخالف با قانون الهي گرديدن كه در قوالب مختلف ناسيوناليستي و ملي گرايي نوين با به خودبسته هايش (نظير سيوسياليسم، كاپيتاليسم، كمونيسم، آنارشيسم ، نئوليبراليسم و…) پا به عرضه وجود نهاده است .

(( و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه اباءنا او لوكان اباءهم لايعقلون شيئا و لا يهتدون)) (بقره 170)

(( و اذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل الله و……… بما كنتم تعلمون

(مائده 105- 104 )

و باز در جواب منجيان گويند.

قالوا جئتنا لتلفتنا عما وجدنا عليه ابائنا (يونس 78)

(( قالوا وجدنا ءاباءنا لها عابدين      (انبياء 53)

و بطور خلاصه بايد گفت كه اين جواب در برابر «هر» پيامبري به همين شكل بوده و تا ابد نيز همين است.

(( و كذلك ماارسلنا قبلك في قرية ……… كان عاقبة المكذبين . (الزخرف25-23)

با اين همه توضيحات خداوند مي فرمايند يا از پدران و فرهنگ كهنه و گذشته خود تقليد كنيد يا از دستورات و قانون من پيروي آگاهاند نمائيد:

(( و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله …… الله عليم بذات الصدور. ))

چون بنده ي عبد و مردم بودن  در حكم مخالف حكم الهي گرديدن است اين عبد خواه هواي قلب و يا نفس خود باشد يا بندگي عرف و سنت نياكان يا ملا و شیخ ، ثروتمندان ،حكام ظالم و…… و يا راي اكثريت جامعه زماني كه در برابر«راي خداوند» قرار        مي گيرد چون (116 انعام) شيوه ي برخورد با چنين وضعي را مي دانيم (118-117انعام) دليلش هم اين است كه ((ان يتبعون الاالظن و ان هم الا يخرصون))

در نتيجه در معارضه و مبارزه ي اسلامي با فرهنگ و رسوم غير اسلامي و مردم بايد سپر ضربات گرديد ((يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم))  تا با از بين بردن فرهنگهاي زيانبار : ((لايكون علي المومنين حرج)) و باز بياد داشته باشيم كه ((ذلك فضل الله يوتيه من يشاء)) و بشارتي است به سابقين در خيرات آنچنانكه رسول الله (ص) (( طوبي للغرباء)) را در وصف اين پيشروان بيان فرموده اند .

با ذكر اين مطلب به بلاي ديگري مي پردازيم كه ابتداء مرحله ي آنرا تئوريزه نموده و سپس فرهنگهاي غلط شرقي و غربي قديم آنرا غني و بصورت قانوني يقيني و عملي در آوردند كه در ميان مردم بصورت حقيقتي الهي و اسلامي جلوه نموده است. آنهم اينكه :               

آيا براي مسلمان شدن فرد، چيزي جز گفتن شهادتين لازم نيست و صفت مسلمان و اسلامي به وي اطلاق مي گردد و حسابش به آخرت واگذار مي گردد حتي اگر در دنيا هم عملي كه لازمه ي شهادتين باشد را انجام نداده باشد و بايد همچون يك مسلمان در روابط اجتماعي با وي برخورد نمود؟

با وجود شرايط اساسي و اتمام حجت اين مسئله در قضيه اهل رده به خوبي شرح داده شده است . با گفتن شهادتين ضرورتاً مسائل و ملزمات مربوط به آن و دين دانسته و فهميده مي شود. يعني براي كسي كه شهادتين را بر زبان مي آورد، روشن و آشكار است كه حاكم گردانيدن قوانين خداوند و شعاير از وي خواسته شده و بر همين مبناي «آگاهي داشتن » و «آشكار بودن» كه اگر كسي از اداي لازمه يا لازمه هاي لا اله الا الله امتناع ورزد با شدت در دنيا و آخرت مجازات مي گردد . (انعام 115).

بعنوان مثال ساده، نزد كسي كه شهادتين را بر زبان مي آورده، هميشه كاملاً بديهي بوده است كه «مسلمان» در طول شبانه روز نمازهاي معيني را مي گذارد و روزه و زكات را به جا مي آورد و به احكام نازل شده از طرف خداوند پايبند مي باشد و هرگونه پايبندي ديگري را شرك مي داند. و اينها لازمه ي مسلمان بودن است كه در صورت ترك آگاهانه يكي از اين اساس اصلي آن، مرتد شناخته مي شود و معقول نبود كه با دانستن اين عاقبت مسلمان شده و احكام ديگري را جاري سازد و خود را در معرض مرگ و نابودي قرار دهد. و معقول آن است كه وي شهادتين را بر زبان آورده و تصميم گرفته به قوانين و شعاير خداوند پاي بند باشد و برآن خروج نكند. پس از كسي خواسته نمي شد كه بيا نماز بخوان، روزه بگير، ظلم نكن از استكبار و اتراف دوري گزين و…… بلكه گفته مي شد بيا شهادتين را بر زبان بياور كه تمام مسايل ضرورتاً از اين مفهوم دانسته و فهميده مي شد.

حتي اگر كسي شهادتين را از روي ترس هم بگويد در ميدان جنگ هم نبايد كشته شود(حادثه اسامة بن زيد) اما بعد از اينكه شهادتين را گفت و با وجود جامعه اي اسلامي و الگوهاي عيني احكام اسلام را جاري نساخت وي بايد مجازات شود. اول شهادتين نجاتش داد ولي تحت مراقبت قرار گرفته تا  ((حقيقت حالش معلوم گردد)) اگر در دنيا به لازمه هاي شهادتين عمل كرد- هرچند از روي نفاق هم باشد- در اين دنيا مسلمان و در آخرت كارش با خداست. در نتيجه ورود به بهشت با نشستن و آرزو كردن بدون عمل ميسر    نمي گردد (نساء 124-123).

اسلام در اين دنيا عملگرايي را به ما مي آموزد و تابع عمل بودن نه سخن سرايي  و فلسفه بافي و علم اندوري بدون عمل صالح.

مؤمنين همگي بايد بدانيم كه اينچنين مورد خطاب قرار گرفته ايم ((يا ايهاالذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون)) (2 و 3 الصف)

(البته باز بايد اعلام  نمائيم كه ميان «ايمان توحيدي » و« تسليم منقاد شدن» اسلام فرق و تفاوت وجود دارد و مؤمنين موحد (14-15- حجرات)

اگر سرما بر شما مستولي شده صدها هزار بار لحاف لحاف كنيد سرماي شما رفع نمي شود مگر با كشيدن لحاف بر خود تا سرما را رفع كنيد. و يا اگر تشنه باشيد با چندين روز آب آب كردن باز تشنگي شما رفع نمي گردد مگر با رفتن و بدست آوردن آب و نوشيدن آن. و يا اينكه اگر فرزند خردسال شما تب كرده و تنها با استامينوفن تب فروكش مي كند اگر هزاربار مثل ورد، آن را بر زبان برانيد غير از وخيم كردن وضع بچه كاري را به پيش    نمي بريد مگر با تهيه آن و خوراندن آن به بچه و هزاران مثال ديگر كه در زندگي با آن سروكار داريم. لا اله الا الله و محمد رسول الله و تمامي احكام الهي منشعب از دين نيز همين حكم را دارند. همين درك ساده و آسان از اسلام بود كه چنان مجاهدين و مبارزيني ساخت كه نمونه هايش بر تاريخ جلوه افكني مي نمايند.

- فرزندان عمروبن جموح بتش را، براي تزلزل ابهت بت در دل وي، در داخل زباله انداختند با وجودي كه وي ناراضي و ناراحت بود اما بعد از اسلام و بعد از شصت و چند سال با پاي لنگ مي خواست در جنگ احد شركت كند. خداوند وي را به خاطر پاي لنگش معذور كرده بود اما به نزد پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم  شتافت و گفت          مي خواهم با همين پاي لنگ در بهشت قدم زنم و با زنش براي هميشه خداحافظي كردو رو به قبله ايستاد و گفت : «بار خدايا مرا به درجه شهادت نايل فرما، مرا مأيوس ، نوميد و دل شكسته به خانه بر مگردان»

و پس از شهادت، پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم امر كرد عمرو وعبدالله بن عمر عليه السلام كه در دنيا دوست صميمي هم بودند را در يك قبر دفن كنند.  

 - و يا دلاوريهاي عبدالله بن جحش عليه السلام كه اولين امير المومنين اسلام دراولين مأموريت و عمليات نظامي اسلامي در جهت كسب خبر از قريش در نحفه را به ياد آوريم كه در نهايت به همراه حمزه عليه السلام به امر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم  در يك قبر دفن گرديدند.

- و يا ابو عبيده جراح عليه السلام كه در نبرد بدر اجباراً پدرش را كه در صف مشركين قرار گرفته بود با يك ضربه شمشير فرقش را شكافت و كشت كه خداوند در مورد وي و پدرش چنين فرمود: ((لاتجد قوماً  ……هم المفلحون )) (مجادله 22) كه در نهايت در زمان عمر فاروق  نزد سربازانش براثر طاعون شهيد شد.

- زن مؤمن كه چقدر به آن ارزش  داده مي شود كه درچه شرايطي بيعت كنند((ممتحنه)) يعني ، اگر معروف بود، از توي پيغمبر، قبول مي نمايم و گرنه قبول نخواهم كرد، كه در اين باره به ذكر واقعه اي تاريخي مي پردازيم. در مورد كساني كه در بدر داخل چاه افتادند از ابن عمر روايت شده كه وي در آن دوره 12 ساله بوده و پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم  اجازه ي جهادش را نداده بود. ام المؤمنين عايشه عليهاالسلام گفت: ابن عمر باز اشتباه كرد و همان وازرة وزر اخري را بر زبان راند، ام المومنين عليهاالسلام افزودند كه چگونه ممكن  است با مرده صحبت كرد مگر قرآن نمي گويد : ((انك لا تسمع الموتي و ما انت تسمع من في القبور)) (80 نمل 22 فاطر 52 روم) كه اين تصحيح مادرمان عليهاالسلام در بخاري ياد شده اما باز خطاي ابن عمر را مي گويند و مي پذيرند.)

و هزاران نمونه ي ديگر كه با درك آسان و روشن لا اله الا الله و توحيد به چنان درجه اي رسيدند كه بهترين انسانهائي ملقب شدند كه براي مردم بپا خواسته اند. مردم بايد از عبادت انسانها و بخصوص ملايان و مولويان دين فروش و سكولارهاي جاهل عامه فريب و مردم فريب دست بردارند : و آگاه باشند كه  ((فزين لهم الشيطان اعمالهم.))( 63 نحل كل آيه ).

و اين زنگ خطري است كه شايد بتواند خواب آشفته جاهلان را بپراند. ترمذي از عدي بن حاتم كه در زمان جاهليت نصراني شده بود و به شام گريخته بود به واسطه خواهرش كه اسير شده و آزاد گرديده بود نقل مي كند :  هنگامي كه وي صليبي نقره اي در گردن داشت پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم اين آيه را خواند: (( اتخذوااحبارهم و   رهبا نهم ارباباً من دون الله )).

عدي گفت : به پيامبر گفتم كه آنها علما و راهبانشان را عبادت نمي نمايند. پس رسول الله  فرمود: نه چنين است كه عبادت نكنند بلكه آنها آنچه را از حلال و حرام (خوب و بد) كه احبار و راهبان تجويز مي كنند آنها مي پذيرند، گفتم آري، پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم گفت : و عبادت احبار و راهبان شما همين قسم است و تا ابد مفهوم «عبادت» را مشخص و دامنه ي آن را تعريف نمود.

صحبت از ملايان و مولويان دين فروش و درسخوانده هاي عامه فروش و مردم خائن را به زمان و مكان خود واگذر مي نمائيم فقط بياد داشته باشيم كه سخن بد و ناسزا گفتن، آن هم با صداي بلند عملي است كه خداوند آنرا دوست نمي دارد اما آناني كه مورد ظلم واقع شده و به ايشان خيانت شده جايزاند كه به تندي هم آنرا بر زبان آرند تا ظالمين بر خود بلرزند  (148 النساء)

و ديگر حيف است زبان خود را با ذكر خير شياطين صرف نمائيم، تلاشمان بايد در بيداري مردم متمركز باشد الربانيون و الاحبار، الله پرستان و دانشمندان وظيفه بيداري جامعه را برعهده دارند (63 مائده) و خداوند تا رسولي نفرستد كه دين كامل  را به آنان برساند آنها را عذاب نمي دهد (بني اسرائيل 15) چون اگر نفرستد با توسل به بهانه گويند (طه 134- مائده 19) بايد هشدار داده شوند و به آنها پيام (آنهم كامل) رسيده شود (يس 6 سجده 3) هر قومي در هر دوره اي بايد بيم دهنده اي عيني و عملي اسلام داشته باشند در هر دوره و سده اي (سباء 44)

باز مردم بايد بدانند ((من اهتدي فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها و لاتزر وارزة وزر اخري )) (اسراء 15) و بايد پاداش داوري بردن نزد طاعوت را دانسته و اينكه حاكم صرفاً بايد او امر الهي باشد و بس …… (نساء 65 نساء 60 نور 52-47 )

مردم بايد بدانند كه اگر همه ي آنها و حتي تمام انسانهاي روي زمين حقايق را بپوشانند و دچار كفر گردند به خداوند هيچ ضرري نمي رسد بلكه اين خود ايشانند كه در دنيا و آخرت دچار خسران و ضرر مي گردند (8 ابراهيم)

مردم بايد بدانند كه خداوند ما را از « ناداني » و « كوري» نجات داده و به علم و آگاهي راهنمايي نموده و خود مشخصات صاحبان انديشه و انسانهايي كه بينايند و آگاهانه زندگي مي كنند را در كلمه اولوالالباب نام برده و ويژگيهاي آنان را و همچنين مخالفين آنان را با آينده ي قطعي شان چنين توصيف مي فرمايند و ما بعنوان اولين نكته بيان مي داريم (19 الي 26 رعد) مستضعفين بايد بدانند كه در صورت تبعيت از دستورات و قوانين غيرالهي چقدر تنها و بي كس و زيان ديده مي شوند كه حتي شيطان هم در آخرت از آنچه آنان با قانون خداوند شريك گردانيده اند. اظهار برائت مي كند چه رسد به انسانهاي ظالم يا مزدوري كه حكمشان را به اميدهاي واهي و پوچي تبعيت كردند (22-21ابراهيم) و همچنين  «مردم» با همكاسه شدن با ظالمين چگونه در رديف آنان قرار گرفته در حالي كه عاقبت آنان را مي دانستند (45-44 ابراهيم) مردم بايد بدانند كه در مبارزه مصيبت دوطرفه است (ال عمران 140) مردم بايد فكر كنند كه براي فردايشان چه چيزي را فرستاده اند و مانند كساني نباشند كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را فراموش كرد (19-18 حشر) مردم بايد بدانند كه هدايت دست خداست نه دست بنده (قصص 56) و ناپاكي عدم پذيرش دين بر آناني است كه تعقل نمي كنند (يونس 100-99) اين انديشه و تفكر كه ما نگهبان دين خدائيم كه از بين نرود يا صدمه اي نبيند امريست تحجرگرايانه . ما دلمان براي از بين رفتن دين خدا نمي سوزد.چون اين امريست غيرقابل تصور بلكه هم و نگراني ما در فناء، بدبختي ، فساد، استثمار و استحمار، بيچارگي و قهقهرايست كه بندگان خدا به خاطر 1- عدم اجراي قانون پاك خدا دچار مي شده اند دين و قانون براي مردم است و تنها كسي كه از عدم اجرا تا بحال و در آينده هم  صدمه خواهد ديد خود مردمند و بس . ((انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحفظون)) (9حجر) و بدينسان مراحل كلي مبارزه را اگر در الف : تبليغ             ب : جهاد مسلحانه با زير بناي جهاددرونی بدانيم. بايد با آگاهي و آهنگي تدريجي و محكم  به پيش رفت تا امة را در حالي به آغاز مرحله دوم واداشت كه از جميع جهات معنوي و مادي آمادگي آن مرحله را داشته باشند. بايد خود با آگاهي به مراحل امر به معروف و نهي از منكر يعني: 1- خصوصي ، خصوصي 2- خصوصي ، عمومي 3- و عمومي با تنظيم و تعهد كار ((دعوت)) براي ديگران ((يتلوا عليكم آياتنا )) حداقل همچون كودكي صادق و راستگو در دادن آدرس و رسانيدن پيام حقيقي به مردم باشيم. بعنوان مثال در ابتدا با طرح وضع موجود ، بيان مضرات چنين وضعي و محكوم نمودن و پوشالي نمودن آن از طريق شناساندن عيني آن و ارائه درمان و جانشيني مناسب، بايد به شيوه اي آنرا معرفي كرد كه مردم همچون فرزندانشان آنرا شناخته و تميز دهند و عينيت آنرا لمس كنند (20-19 انعام) اسلام ابتدا ايمان به توحيد را در خون ياران خود به جريان در مي آورد و بعد از تثبيت ايمان در قلوبشان احكام  ديگر را چون حرام بودن شراب و را صادر فرمود (91-90 مائده) و تنها راه كنوني نيز باز طي نمودن همان مسير الهي است و تنها با بازگشت به چنان شيوه اي مي توانيم به اهدافمان برسيم (92 مائده) بيادآوريم كنگره آمريكا را در مسئله ممنوع كردن نوشيدن الكل با پشتوانه نيروهاي نظامي و قانون خود و شكست قطعي آن. در اسلام چنانكه بيان شد مردم پرورش داده مي شوند و ساخته مي شوند. و بعد مرحله حد فرا مي رسد يعني در واقع گام به گام به پيش مي رود دقيقاً برخلاف مسائل اقتصادي وامنیتی كه فقط انقلابي و تكاني است و به محض در دست گرفتن زمام امور بايد اجرا شوند.

اين حق مردم است كه خداوند با برنامه اي كه فرو فرستاده هيچ راهي براي سلطه غيرمسلمان بر مسلمان قرار نداده است . و اگر امروز چنين مي بينيم در عدم به كار گيري قانون و برنامه الهي است اين سلطه جابرانه نه يك امر خدايي بلكه لكه ايست كه توسط خود انسانها به وجود آمده  و تنها خود انسانها هستند  كه ((بايد )) آنرا منهدم سازند.

وظيفه مبارز پيشرو سابق بالخيرات تنها رسانيدن پيام است و مردم بايد بدانند كه خداوند به آشكار و پنهان آنان آگاه است(100- 99 مائده) باز اعلام مي داريم كه سود و زيان پذيرش يا عدم پذيرش راه ((اسلام)) به خود مردم بر مي گردد و ما نگهبان آنان و حفاظت كننده آنان در آخرت نخواهيم بود و آنان كاملاً آزادند و مختار (105 انعام) ما به مردم   مي گوئيم كه ما نيز بشريم با خصوصيات (انعام 50) و بدانند كه ما با برنامه الهي و با اين پيام به ديدار آنان آمده ايم و با آناني كه خداوند را مي خواهند در راه هدف مشتركمان متحد شده و در صدد جلب  آنان بر مي آئيم . براي ما مسلمان و حتي صلح طلبان غير مسلمان در هر لباس و مذهبي كه جايي گرفته باشد باز مسلمان و صلح طلب است  و اگر مسلمان در مسائل شخصي كه فقط به خودش و خداي خودش مربوط است با ديگران اختلاف دارد بر اين است : ((ما عليك من حسابهم من شي ء و ما من حسابك عليهم من شيء   )) ما باز وي را بر مبناي دستور الهي برادر خود ((انما المومنون اخوه))خوانده و ايمان داريم و در صورت عدم دعوت وي به وحدتی پایدار جزو ((فتكون من الظالمين )) قرار گرفته و در رديف مجرمين بايد جايگاهي را بر خود قبول نمائيم (52 انعام) ما بعنوان پيشروان مبارزه ((بايد)) با تمام آناني كه برنامه الهي را وسيلة سعادت فرد مي دانند آنچنان باشيم كه خداخواسته (55-54 انعام) در غير اينصورت دچار شرك هوي پرستي و شخص پرستي گرديده ايم به جاي خداپرستي ، دين اشخاص را بر دين خدا برتري داده ايم (56 انعام)                      

ما به وحدت آگاهانه فرامي خوانيم چون مي دانيم : ((و ان الظالمين بعضهم اولياء بعض و الله ولي المتقين هذا بصائر للناس و هدي ورحمه لقوم يوقنون)) (16 الي 20 جاثيه)

اگر حتي مسلمان با معيارهاي آيه هاي (66-65- 60 سوره انفال) آمادة دفاع از خود گردد قدرتي مي گردد نجات دهنده ملتها و نابود كننده زورگويان و استعمارگران و استكبار و اتراف : و ديگر چشمش به ديگران (اعم از هر قدرتي خارجي يا داخلي غير اسلامي و……) نيست ما به دنيا نشان خواهيم داد كه ما امتي هستيم كه عمل گرائيم تنها حرف نمي زنيم و كار انجام مي دهيم. تنها ادعا نمي كنيم و ……. در اين صورت است كه مردم به ما اعتماد كرده و دعوتمان را مي پذيرند و از گفته هايمان تاثير مي پذيرند و زير لو ايمان گرد آمده و براي تحقق اهداف الهي ما را ياري مي كنند .

بايد به عملي نمودن(( شيوه تبليغ)) و ضوابط عملي اش به همه اعلام كنيم كه راه و مسيري كه در آن در حركتيم :

الف : تنها راه نجات بخش و آزاديبخش است (( قدجاء كم من الله نور و كتاب مبين……………….. صراط المستقيم (مائده 16-15)

ب: براي تمام ملل و ملتها است : (( تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا (فرقان 1)

ج: تمام كساني كه از قرآن سرپيچي كرده و روي گردانند. افرادي كور دل، جاهل و نادانند ((ومن اعرض عن ذكري ……….. (طه 126- 124)

د: هر كس از آن سرپيچي نمايد بي گمان گمراه و در خسارت خواهد بود. (( و ان احكم بينهم بما انزل الله ………… لقوم يوقنون (مائده 50- 49)

امر ديگر اينكه جوانان در گذشته و حال در هر مرحله اي از مراحل تاريخ پايه هاي نهضت اسلامي و رمز پيروي آن بوده اند . ((انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدي (كهف 13 )

مسن ترين شخص منزل ارقم بن ابي ارقم  پيامبر (ص) بود. اينان بودند: (( كنتم خير امة اخرجت للناس (ال عمران 110)

ما مردمان و جوانان مؤمن جهان را به اين نداي روح بخش و نجات دهندة و كاملاًُ سودمند و بدون ضرر و تجاربي حياتي دعوت مي نمائيم (13-10 صف)

و بايد بدانند كه خداوند بلافاصله امر مي كند به مؤمنين كه انصار الله باشيد از طريق انصار و ياري دادن مؤمنين مبارز، چه مادي وچه معنوي همچون (14 الصف) مردم بايد بدانند كه ((ان الله لايظلم الناس شيئاً و لكن انفسهم يظلمون)) (44يونس) به خود ظلم نكنند و موضع صحيحي در برابر مبلغين دين خدا بگيرند و به جاي تبعيت از قانون الهي فرمان و دستور هر سركش ستيزه گر و خيره سري را نپذيرند چون آنوقت است كه به بلاي قوم عاد گرفتار شده (65-60 هود)

مردم بدانيد و ما نيز دوباره اقرار می كنيم كه تا زماني كه قانون توحيد الهي به ما نرسيده جزو غافلين خواهيم ماند كه خداوند پست تر از چهارپايان توصيفشان نموده است. (3يوسف)

مردم بايد بدانيد در صورتي كه شاهدي عيني با دلايل روشن نزد آنان آمد و پيام خداوند جل و جلاله را بطور كامل به ايشان رساند (96 هود) و ايشان به ((هر دليلي)) فرامين ظالمين را بپذيرند (97 هود) بدانند كه همان ظالم در روز قيامت پيشوايشان خواهد گرديد و آنها را با خود به دوزخ خواهد برد (98 هود) چون تبعیت از قانون و فرمان هر شخصي يا بنده اي به جاي قانون و برنامه خداوند شرك است و ظلمي است به خود چون با اين شرك در واقع غير از خدا را پرستيده ايم و قطعاً در آخرت غير از ضرر هيچ نفعي به ما نخواهد رساند (101 هود).

و اما بيدار باش براي مستضعفين و امر به كنكاشي نوين در زندگي و عمل خود و امر به هجرت در صورت عدم توان مقابله و رويارويي (نساء 99 الي 97) و آيندة قطعي كساني كه در راه خدا تصميم به هجرت مي گيرند (نساء 100)

بدينسان قابل قبول نيست كه بگوئيم چون حكومت فاسد بود نتوانستم فلان كار را انجام دهم يا مجبور به انجام چنان كاري بودم يا جامعه چنين مي پذيرفت ومن مجبور بودم يا . خداوند متعال خطاب به مؤمنين موحد اعم از زن و مرد مي فرمايند كه هيچ عملي را ضايع نساخته و افرادي را كه داراي اين ويژگيها باشند را وعدة پوشانيدن گناهان و اعطاي بهشت  مي دهد:

الف : ((فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم))‍              

ب : (( و اوذوا  في سبيلي

ج: و قاتلوا و قتلوا

بي شك بايد مردم موضع اسلام را در رابطه با خود و حاكميت موجود و جامعة خود، بدانند و راه تغيير و دگرگوني را بشناسند و گرنه موضع گيري صحيح آنها با اشكال روبرو خواهد شد و نيروهاي لازم، آمادگي بسيج و عمل را نخواهند يافت. تا هنگامي كه مردم زيربار ظلم و ستم و بينوائي و مسكنت كمر خمر كرده اند، هيچ (تحولي) به نتيجه نمي رسد و هيچ بنياد جديدي براي سازمان ديني جامعه نمي توان نهاد، بسياري از (اصلاحگران) كم تجربه فكر مي كنند كه مردم نادانند و لايق همان حكومتهايي هستند كه توي سر آنها بزند وچون چوپان گله به شباني آنها مشغول شود. اما اين نيز عدم شناخت آنان به عمق روحية پيچيده و در عين حال سادة انسانها را نشان مي دهد. بايد به اين حقيقت روشن و بديهي ، يعني بي تفاوتي و يا تماشاگر شدن مردم در مقاطعي از تاريخ نيز با واقع بيني نگريست نه با بد بيني مرض گونه يا خوش بيني  ابلهانه . در واقع براستي ، ناسيونال و سوسياليستها و ماركيستها و يا مليت پرستان ساده انديشه ترو نيز اقتصاد دانان كلاسيك خام انديش ، هرچهار، تقريباً به يكسان : برخطا هستند كه مي پندارند تنها امور مليت و اقتصادي است كه انسانها را شاد يا ناشاد مي سازد. آموزش صحيح مردم نمي تواند از مبارزه انقلابي آنها جدا باشد فقط دين است كه ملتهاي استثمار شدة مسلمان را و بخصوص مردمان سرزمينمان را آموزش مي دهد. فقط مبارزه است كه عظمت قدرت اين مسلمين را افزايش مي دهد. ذهنش و ضميرش را روشن مي كند و اراده اش را آهنين    مي سازد.

پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و سلم براي ايجاد حركت در جامعه، نخست از مرحله آموختن و تزكيه و ياد دادن و آگاه كردن استفاده كرد ، سعي كرد زمينه اي فكري و ايماني در افراد پديد آورد، آنها را بيا گاهند كه هستند؟، چه بايد بكنند؟ و چه جنبه هائي را بايد مورد نظر داشته باشند؟ آموزشهاي لازم را در اين زمينه به آنها داد و براثر آن جهت  و روش و خط مشي شان را روشن و مشخص كرد.

آگاهي يك مسلمان يعني از بين بردن مفسدين ، پيروزي بر استعمار و استثمار گران و برانداختن توطئه آنان. ما ايمان داريم كه غلبة قطعي ما بر اين ياوه سرايان تنها حتي بطور عمد اعمال قهر نسبت به آنان نبوده و نخواهد بود، بلكه پايه اين اعمال قهر انقلابي و وثيقة قابليت حيات و كاميابي آن در بينش اسلامي ما نهفته است كه از يك طرف نسبت به ديگر گرايشها طرز عاليتري از سازمان اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و…… را عرضه داشته و عملي مي سازد و بينشي است متناسب با طبيعت و فطرت پاك انساني.

اسلام هرگز از مردم نخواسته است كه چشم بسته تسليم نظراتش شوند و بي چون و چرا گفته هاي او را بپذيرند، قرآن مي فرمايد : ((ادعو الي الله علي بصيره)) اسلام مي كوشد نخست به مردم بفهماند كه در چه جزيي و با چه مقصد و هدفي شركت مي كنند و در اين شركت نظرش چيست، ابتدا به آنها مي آموزد كه چه هدفي دارد، آنهم با صراحت نه با ابهام، تا انسانها بدانند چه مي كنند و در آنچه انجام مي دهند روشن و آگاه باشند. دين اسلام قبل از ايجاد يك حركت فكري- عملي سعي دارد زمينه عقيده و ايمان به آن را در دلها به وجود آورد، اول ايده آلي در دلها ايجاد كند و آنگاه از مردم بخواهد كه بر اساس آن ايدال و براي رسيدن به آن به جنبش و تلاش در آيند، وجود اين جنبه ايدئولوژيكي  باعث مي شود كه جنبش بي بندوبار نباشد. چون پيمانها با خداست ، و چون منشاء حركت از درون است در آن سهل انگاري نيست ، خيانت نيست، مكر و غدر نيست، سستي و اهمال كاري نيست، تسويه حساب نيست، سرگرداني و تعليق وجود ندارد، و در نهايت در جا زدن و سكون نيست.

شهيد دكتر ((عمر شهيد)) عضو شوراي رهبري (( نهضت جوانان مسلمان افغانستان)) درباره انقلاب اسلامي و مبارزه عليه استبداد، فساد و بي عدالتي مي گويند: شورشي كه از روي جهل و غرور و الم نفسي بتوفندگي  آغاز نمايد با طلوع نور علم و روشن شدن حقيقت و مخاطره جسم و جان چون برف در برابر آفتاب بعد از اندك زماني رهسپاري ديار عدم را اختيار مي كند، قيامهاي مادي غير الهي همه به مثابة حركات ميخانگي اند كه از بحر بي نهايت، نيروي اندكي در ظروف آنها انداخته شده و به اندك زماني انرژي شان بمصرف مي رسد، اما تحرك ايمان به خدا جل جلاله و قيام و جدال و عاطفه در پرتو جهان آفرين قرآن كه از اعمال فطرت آدمي و قلب او كه چون زره به منبع بي نهايت نيرو اتصال دارد خاموشي پذير نبوده  و هيچ خار و خسي، سيم و زر و سنگ و چوب سختي ها نمي توانند سد راه او شوند.

اين شور چنان توفنده است كه از مرز عبور ناپذير مرگ نهراسيده بلكه آنرا هم وسيلة هدف برين و آسماني خويش قرار مي دهد. چه بسا انسانها، مخصوصاً دانشجويان با اخلاق، كه چون ديگران عادات و سلوك شايسته فطرتشان را محكوم نساخته است ميل و علاقه مفرط دارند كه حق و عدل و رحم و عاطفه در همه زواياي زندگي فردي و اجتماعي جامعه اشان حكومت كند از اينرو از ظالمان و ستمكاران جامعه متنفر بوده      مي خواهند در راه از بين بردن موانع عدل، حق، محبت و رحم كه امر ارتقاي واقعي جامعه برآن مبتني است از خود گذرانه داخل ميدان مبارزه شوند. اما مي بيند كه تنها داشتن احساسات و انگيزه پرتحريكات حق، عدل و عاطفه كفايت نكرده بلكه دانستن راه و روشي كه انسانرا به اين هدف رهبري نمايد نيز ضروريست.                               

اينجاست كه در برابر افكار و گروهها و سيستم هاي مختلف قرار مي گيرند كه تا كدام راه را انتخاب نمايند و با چه گروهي بپيوندند كه به هدف نائل آيند. اينجاست كه پرو پا كند، لفاظي، تزوير، سفسطه سرائي و پيش آمدهاي انگيزنده غرايز نفساني و فكرهاي افراد و دسته هاي داراي ايدئولوژي مشخص و داعي سيستم هاي معين كه طرز تفكر و عقايد آنها كه دروغ و تزوير و همه وسايل و ذرايع ضدفطري را براي رسيدن به هدف اجازه   مي دهد از هر سو آنهائي را كه در جستجوي راه سالم اند احاطه نموده، كه بسيار ممكن است در نتيجه همين عوامل سرانجام بدام صيادهاي ماهر و زرنگ افتاده و بعد از روزگاري تحت انديشه هاي نامناسب سلوك و اخلاق در آنها كسب وجود نمايد.........

تمام اموري كه در حيطة فكر و تعقل و محسوساتند بايد با تمام شرايطي كه اسلام تعيين فرموده بر مبناي استدلال، منطق و اخلاق بر مسلمين عرضه گردد و در مورد امور فطري نيز به حكم فطرت، تصديق و ايمان ما به خدا جل و جلاله و روز آخرت بايد همان قدر باشد كه اگر كسي گويد قندشيرين است از آن تصديق نمائيم، بخاطر اينكه منشاء هر دو حكم فطري است و اگر كسي شك كند كه قند شيرين نيست به هيچ دليلي او را نمي توانيم قانع كنيم، فقط راهي را كه خود به شيريني قند پي برده ايم به وي نشان داده و اندكي شكر را بذائقه اش مي ريزيم تا بداند كه قندشيرين است زيرا اثبات اين حقيقت از راه منطق و جدل ممكن نيست.         

ما اين ديد را كه مسلمين افراد بي اراده اي هستند و صرفاً كوركورانه رهبرانشان را دنبال مي كنند، رد مي كنيم ما مؤمنيني را مي خواهيم كه دقيقاً بدانند چه مي كنند و چرا كاري را انجام مي دهند. و در عين حال هر يك از آنان فرد مستقلي باشد كه آمال ، تجربه و استعداد خود را در حل مسائل اساسي به كار گيرد و چنين است كه از وحدت نه يك شعار بلكه مفهومي زنده و خلاق ساخته مي شود ما در جهت آگاه نمودن گروههاي مردم از تجارب ((ويژه خودمان)) كه برخاسته و نشأت يافته از دين، اوضاع جغرافيائي، تاريخي و اجتماعي است كه خود شايد بتوان گفت يكي از عوامل پيدايش ((انقلاب اسلامي)) ما بوده است، بهره مي گيريم، و صادقانه و بدور از غرض ورزيها و محدوديت بيني هاي مادي گرايانة متحجرانه به تفسير و تشريح آنچه كه وقوع يافته يا در حال وقوع است خواهيم پرداخت. تشريح صحيح هر آنچه كه به تحقق پيوسته و يا هنوز هم در حال وقوع است، خود راهي است به آگاهي يافتن مردم از خود و هر آنچه كه كرده اند. مسئوليت ما در اين مرحله اين است كه خودشان را به خودشان بشناسانيم چون اين آگاهي نيز خود مي تواند مقدمه اي باشد در راستاي ورود به آگاهيهاي برتر.

زماني كه قانون خدا جل جلاله استقرار مجدد خود را بدست آورد، نبايد تصور كنيم كه ما پيشگامان و سابقين، چنين موهبتي را به آنها هديه كرده ايم، بلكه اين امريست كه فقط در ساية آگاهي ايماني اين مردم تحقيق يافته و ميوه و ثمرة سالها مبارزة آنهاست ، مردم سالها و شايد قرنها خواستار، عدالت، امنيت، آزادي، رفاه اقتصادي و از بين رفتن محروميت و رفع استبداد و اختناق بوده اند و زماني كه ما مترقيانه ترين و استوار ترين طرق وصول به اين اميدها و اهداف را بدانان شناسانيديم خود آنان هستند كه به آن جامة عمل خواهند پوشاند. ما هيچوقت گوش آنانرا با ياوه سرائيها و حرفهاي پوچ، بي معني و اكسيد مانندي كه سالهاست مردم را به گنداب پستي، شكست و نااميدي كشانده است پرنخواهيم كرد، ما حق را مي گوئيم ، مترقيانه ترين طرق  انسان ساز را بر آنان عرضه مي داريم و زماني كه با  مردم وارد صحبت مي شويم، فقط نقطه نظرهاي خودمان را به آنان عرضه  مي كنيم. بر آنان آشكار خواهيم ساخت كه در پي چه چيزي هستيم؟ چه
مي دهيم و چه بدست خواهيم آورد؟

ما به آنان خواهيم فهماند كه انقلاب اسلامي انهدام ستمگر و ظالم قبلي و انتقال قدرت از يك طبقه و گروه به طبقة ديگر نيست، به آنان خواهيم فهماند كه براي ما يك ظالم انگليسي، فرانسوي ، ژاپني ، چيني و ……. با يك ظالم و ستمگر ترك، عرب، فارس، كرد، بلوچ و .. و خودي نه تنها هيچ فرقي ندارد بلكه استثمارگر خودي منفورتر و پليدتر است. ما آمده ايم كه ريشه ظلم را بخشكانيم براي ما ظلم، ظلم است و تغيير زبان و نژادآن نمي تواند ماهيتش را عوض كند بلكه اين گور است  كه مي تواند آنرا منهدم و تغيير دهد. و اين مردمند كه خواهند فهميد كه ايدئولوژي و برنامه اسلام منافع استثمارگران، استعمارگران و كلاً طبقة ظالم را تامين نكرده و نخواهد كرد و جامعة آيندة ما جايي برا ي فرصت طلبان و حيله گران خونريز نخواهد داشت ما بايد با مردم از زبان مستقيمي استفاده كنيم كه همه مي توانند آنرا بفهمند، ما بايد به جاي استفاده از مفاهيمي كه ملتمان هنوز قادر به درك آن نيستند، پرهيز نموده و فرمول مناسبي براي بسيج روستائيان و مردمان شهري پيدا كنيم كه درك آن براي همه ممكن باشد مثلاً : ((چرا    مي خواهيد مبارزه كنيد؟ شما كيستيد؟ پدرانتان كيانند؟ تاكنون چه برسرتان آمده؟ وضعيت چگونه است؟ آيا دخترتان خواهرتان يا همسرتان كه مورد تجاوز قرار مي گيرند، از اين بابت ناراحت نيستيد؟ و…………..))                                        

ما در بسيج جديدمان از هرگونه كلي گوئي و جملات حاضر و آماده اجتناب مي كنيم ما وارد جزئيات مي شويم و مردمان را براي اين نوع كار و بارها تكرار كردن آنچه كه بايد بدانند و بگويند آماده مي كنيم. اين جنبه اي كه ما در شرايط خاص خود اهميت زيادي به آن مي دهيم . زيرا ما از واقعيت مشخص ملت خود آغاز مي كنيم. و بر اين امر نيز بايد آگاه باشيم كه هر گاه نشانه هايي از يك بحران هويدا نباشد و تا مادامي كه مردم بطور مشخص نشان نداده اند كه به پا خاسته اند و آمادة عمل هستند، شعارهائي كه براي يك قيام داده مي شوند، زودرس خواهد بود. ما نبايد، در آگاه نمودن ملتمان اشتباهاتي را كه پيشينيان ما تكرار كرده اند مرتكب شويم و رسوم يك لهجه و طايفه را بر عموم مردم تحميل نمائيم چون شايد در اينصورت ما هم همان كار ظالم و استثمار گر قبلي را تكراركرده ايم و قطعاً پيروزي و روند آگاهانيدن مردم را كند خواهد كرد. ما از اين تفاوتهاي زماني و منطقه اي محدودي كه در پاره اي از آداب و رسوم كه مي تواند حذف شود، اما وجود دارد با تمامي قدرت دفاع مي كنيم و از آن نيز بهره مي گيريم، اما با تمامي نيرو نيز در مقابل هرگونه تقسيمات سياسي ايستادگي و مبارزه مي كنيم.

جنبه ديگري كه بسيار مهم مي دانيم باورهاي ((مذهبي)) مردم است. ما از هر گونه خصومت نسبت به اين مذاهب، نسبت به روابطي كه هنوز مردم ما به خاطر عقب نگه داشته شدنشان با مذاهب دارند اجتناب مي نمائيم. اما قاطعانه در برابر همه چيزي كه خلاف شأن ديني و انساني است نيز ايستاده ايم. ما به خود مي باليم كه استفاده  از مذهبها و تفسيرهاي مختلف را براي مردم ممنوع نمي كنيم و ممنوع كردن آنها كار هجو و كاملاً اشتباهي است (چون تجربيات منطقه اي و فرا منطقه ای فراواني را در دست داريم ) . ما مردم را آزاد مي گذاريم تا در جريان مبارزه خود دريابند كه مذهبهايشان در برابر دين پر قدرت اسلام تفسيرهايي بيش نيستند و مي توان با تسامحي شايسته بر حول شورا و دين وحدت يافت و به پيروزي برخصم و دشمنان قسم خورده اشان غالب آیند. ما نبايد با اعمال خود مذاهب و تفسيرهاي مغاير با خودمان و شورا را به دامان مستبدين بكشانيم و بايد از چنين واقعه شومي جداً خودداري كنيم.

اين امريست بديهي كه ما عليه ظلم و استثمار و محروميتهايي مي جنگيم كه ديگران برما تحميل كرده اند و بايد روشن شود كه ما كيستيم؟ دشمن يا دشمنان ما كيستند؟ ما ملتهاي پراكندة امة واحدة اسلامي در ایران زمین هستيم. همان ملتهايی كه در طول دهه ها و حتي

در بسياري موارد قرنها اسير استثمار و استعمار مستكبرين مترف بوده است. ما هم بخشي از جهان اسلام هستيم كه جهانخواران و استثمارگران طبق معمول آنرا سرزمين خشونت. توحش و عاري از تمدن و …… مي خوانند. ما مردماني از گوشه اي از جهان اسلام هستيم. ما براثر تغيير مسير گذشتگان بي خبرمان از راه اصلي اسلام خيلي چيزها را اختراع نكرده ايم ، امروز ما در ایران زمین سلاحهاي ويژه اي را كه ديگران دارند نداريم ، كارخانجات بزرگ را فاقديم ، فقر و محروميتهاي طاقت فرساي بر شانه هايمان سنگيني مي كند، اما ما در عوض قلبهاي خويش را داريم، دستهاي خويش را، تاريخ خويش را و بالاتر از همه دين خويش را داريم. و همين دين پاك است كه استثمارگران وسکولارهای مرتد از ما گرفته اند. امروز همچون ديگر ملتها كه براي آزاديشان اسلحه بدست گرفته اند ما نيز سلاح بركف مي خواهيم به دين و سعادت خود باز گرديم. برپايه هاي خويش با وسايل خويش و از طريق فدا كردن و قرباني كردن خويش .

 

انشاء الله و الحمدلله رب العالمين

و الله اكبر

ابوحمزه المهاجر هورامی



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 147

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6781
:: باردید دیروز : 22147
:: بازدید هفته : 6781
:: بازدید ماه : 97605
:: بازدید سال : 2101463
:: بازدید کلی : 6001642